به نام دوست

و تنها اوست که می داند . . .

به نام دوست

و تنها اوست که می داند . . .

گفتم ای جان و جهان دفتر گل عیبی نیست          گر شود فصل بهار از می ناب آلوده 

 

 

 

 

 

 

چشمانش را می شناسم 

دیدگانش چون آیینه ای پاک 

 

می آید 

می برد 

می خواند 

نوازشت می کند 

می داند . 

هر چند التماسش می کنم ؛ باز هم . . . 

 

آلوده را 

پالوده کردن    کار ِ اوست 

 

می شناسی اش؟ 

شعـــــــــــــر را می گویم 

چون آب 

پاکِ پاکِ پاکت می کند 

چون آب 

 


وقتش نرسیده 

هر چند هستند 

گل ها ، درختان ، چلچله ها 

امّا هنوز خانه نکرده در دلش 

ترانه ای 

شعری . 

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ

من ندانم که کیم
من فقط می دانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد