جاروی کوچکی دارم
که چندگاهی
تکّه های ریز ِ علم را
که از دستِ فکر معلّمانم می ریزد
جمع می کنم وُ
در دفتر ِ خاطرم
مثلِ دسته گلی خوشبو
نگاهش می دارم
آبش می زنم
تا تر و تازه بماند
گل عزیزست
غنیمت شمریدش صحبت . . .