به نام دوست

و تنها اوست که می داند . . .

به نام دوست

و تنها اوست که می داند . . .

فرستاده ای مگر؟

دوست داشتن بدون هیچ فکر کار فرستادگان توست  

 

و ای کاش می توانستم پیام آور بی فکر تو باشم 

 

و بگویم : آفریده هایت را دوست دارم 

 

مانند هیچ وقت مثل همیشه 

 

مثل مثل تو 

دلم برای یک دوستت دارم بی گناه تنگ است  

 

ای معصوم تر از معصوم دوستت دارم 

 

بیش از هر زمان  

 

            هر کس حتا خودم

 

چه راحت ترا یاد کردم در دلم و دلم را بر تو آشکار نمودم 

 

بی هیچ ترسی ، بی هیچ فکری  

 

شاید پیامی آورده ام  یا  . . .

نظرات 2 + ارسال نظر
امیررضا ناصری چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام حسین جان. با لذت می خوانم.

[ بدون نام ] شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز ایی

احسنت به ذوق ادبی شما
واقعا ادم باید احساس خوبی داشته باشه که بتونه شعر بنویسه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد