جان ِ جانانم
بیا ، صبحی ؛ دگرگون باشیم
زودتر از خود بیدار شویم
قدمی
آوازی
بلکه سازی بزنیم
سر سلامت بدهیم
بهار وُ
گل وُ
سحر وُ
در آخر
خود
بهاری بشویم
خالی از
واهمه ی زردی
بی سبزی
شادتر
از
همه ی
هستی
حتا برای ِ صبحی
سحرخیز شویم .
سلام حسین جان. صبح شدم با خواندن این شعر.
باد صبابادی است که صحر گاهان از زیر عرش خدا بر می خیزدو پیام عاشق را به معشوق میرسونه
سلام حسین جان. صبح شدم با خواندن این شعر.