به نام دوست

و تنها اوست که می داند . . .

به نام دوست

و تنها اوست که می داند . . .

سهل نیست.

 

دلگیر و نفس گیر از خواب پرید 

هر چه اندیشه نمود 

تا که بر یاد آورد علتش را 

ندید و نشنید! 

 

خبری آورد نسیم 

تازه فهمید چرا 

سر ِ صبحی  

بعد از آن ناشتایی  

چای داغ و نان گرم

به سراغ دل ِ تنگش نرسید 

پای گذارده بر نفسی 

بی هیچ فکر 

از خودش بی تاب شد و در درونش چنین باز آورد 

 

 

پس چرا می گویند : آنکه نمی داند هم  

با همه سهو و ندانستن ها 

باز پای در گرو ِ حق دارد  

نه خدایی 

که 

حق النّاس !!! 

 

 

 

این مرا بیش از پیش  

به ناداری و دارایی ِ دل  

آاگاه نمود.

نظرات 2 + ارسال نظر
خاطره سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ق.ظ http://rahalost.blogsky.com

دل من باز برای یادت....دیده میشوید وباخودگوید:
هوسی بود که تو
سیب سرخ عشق را از دلم دزدیدی.....
اخرین درد مرا نوشم باد....تا سراغ دل تنگم نروم.....

زیبای کلامتان مرا وادار کرد بدیه چیزی بنویسم...عذر تقصیر

ریحانه شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:45 ب.ظ http://nilgon.blogsky.com

آری
نمیشود گفت سهل!
ولی هم نمی شود دشوار نامیدش!
بلکه پیچیده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد