به نام دوست

و تنها اوست که می داند . . .

به نام دوست

و تنها اوست که می داند . . .

رنگی از نور و صفا

روشن ِ نور 

حیات ِ پنجره است 

و نسیم ِ صبح ِ سحر 

قدرت استشمام. 

روزهایی است که آغاز ِ فروغش دنیایی است 

دنیایی به رنگ عقبی. 

عاقبت نیز همین خواهد بود 

زیبا 

سبز 

دلنشین وُ آرام 

ماننده ی صبحی که ترا 

خالق ِ سرّ وُ سحر 

بیدار کند 

نرم تر از احساس 

نور 

در آغوش کشد جانت را 

وَ تو 

معصوم و زلال 

تنها، چشم در چشم سحر 

بی خبر از گذر وُ ثانیه ها 

نفسی تازه کنی 

به عمق ِ هستی 

عاقبت  

زیباست، آری 

ماننده ی صبح.