روشن ِ نور
حیات ِ پنجره است
و نسیم ِ صبح ِ سحر
قدرت استشمام.
روزهایی است که آغاز ِ فروغش دنیایی است
دنیایی به رنگ عقبی.
عاقبت نیز همین خواهد بود
زیبا
سبز
دلنشین وُ آرام
ماننده ی صبحی که ترا
خالق ِ سرّ وُ سحر
بیدار کند
نرم تر از احساس
نور
در آغوش کشد جانت را
وَ تو
معصوم و زلال
تنها، چشم در چشم سحر
بی خبر از گذر وُ ثانیه ها
نفسی تازه کنی
به عمق ِ هستی
عاقبت
زیباست، آری
ماننده ی صبح.