-
نقابم را ندیدی تو؟
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 02:08
زبان در دم گره خوردست. گوش هم زبان را هیچ نشنیدست نگاهم در به روی هر کسی بسته است چه غمگین است ! قصّه مردی که در تنهایِ تنهایی ترا هم دوش می دانست درست این است باغبان باغِ پر از آن میوه هایِ پاک و زیبا را به یک دم خشک می بیند درست این است این زمستان است ! بهاری در پی اش باید که باشد لیک می مانم چنین خوابی مگر بیدار...
-
نا دیدنی
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 20:46
کلمه ؛ کلمه حرف ؛ حرف هجا ؛ هجا بخش می کنم زندگی را تا آ آنی لحظه ای حااالی دریابم ترا ای که دیدارت میسّر نیست ما را
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 11:19
گفتم ای جان و جهان دفتر گل عیبی نیست گر شود فصل بهار از می ناب آلوده چشمانش را می شناسم دیدگانش چون آیینه ای پاک می آید می برد می خواند نوازشت می کند می داند . هر چند التماسش می کنم ؛ باز هم . . . آلوده را پالوده کردن کار ِ اوست می شناسی اش؟ شعـــــــــــــر را می گویم چون آب پاکِ پاکِ پاکت می کند چون آب وقتش نرسیده...
-
قدمت بر چشمم
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 10:59
خانه ای است کاه گلی سقف آن ؛ تیرک چوبی فرش آن زیلویی از برگ درکنارش حوض ِ آبی حوض ِ آبی ؛ آبی شمعدانی دارد در حیاطش گل آن رونق ِ این خانه و من تماشاگری از دور که می آیم و هر چند گهی قلمی می سازم از همان تکّه زغالش مجمر ِ آتش ِ آن ؛ پر از آن کلماتی است که هنوز چشـــــــــــــــم در راه ِ کسی است تا بیاید بگیرد قلمی باز...
-
صبح ِ زیبایی است دلم!
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 08:59
بامدادن که ز خلوتگه کاخ ابداع شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع بر کشد آینه از جیب افق چرخ و در آن بنماید رخ گیتی بهزاران انواع باب ِ رحمت آن ِ شادی مست ِ مست قطره قطره می شود آری چو باران . . . هست ِ هست
-
گر امانت بسلامت ببرم باکی نیست بی دلی سهل اگر . . .
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 20:00
سر ِ پا چشم به دریا کردم تا مگر کام ِ دل و دیده از آن بگزینم. به ؛ چه زیبا باشد سر از پای ندانسته تو را . . . از نو آغاز کنیم.
-
یادت مرا فریاد کرد
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 15:47
سلامی تا بود آغاز راهی بر آن دیده روانان الهی . . .