-
در آرزوی . . .
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 13:43
آدمی در پس ِ یک لحظه نهفته است چه شجاع وُ چه دلیر پرده را پاره کند نور در ایوان وجودش بدود و از استغنای هستی خویش را گم بنماید. بین خوب، زیبا یا که زشت و تاریک. بشر خاکی از هر چه نیاز است؛ پُر است وجودش نازک و از آن است که سست و شکننده شیشه ای دارد نازک تر از اشعه. و این ترا خشنود کند. چه احساس ِ لطیفی؛ ه ِ. . . لیک...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مهرماه سال 1390 17:37
آب آینه ابر باران پله ای تا نیمه در ؛ عشق فرو افتاده عکسش در پیاله شاخه ای سبز آویخته دستانش به سوی ِ آبی ِ دریا و تو ای قمری در جستجوی ِ خنکای ِ آفتابی تا بخوانی قصه را. یا که چون، پروانه روایت گاه ِ عشق گردی در عبور از خود . درد درمانش ؛ تشنگی ِ لحظه ای آواز یا که چون گل های ختمی سر بلند و پر وقار کرده ای دامان...
-
با خبر
جمعه 1 مهرماه سال 1390 22:27
دیدنت شادم می کند وقتی کنارت هستم نه از دنیا وُ نه حتا از خودم واهمه ای ندارم گفته اند و شنیده ام بارها بهشت ، آنجاست که آزاری نباشد کسی را با کسی کاری نباشد.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1390 03:31
افشانه سیمایش را عوض کرد آبی بر رخش زد وُ چشمان من بر صورتش بازتر شد صاف تر از قبل پنجره ی اتاقم را سحر زدودم از روزمرّگی فهمم نیز . حال ؛ هم ، زیباتر است هم زیبا بین تر که می فهمم هرگاه پنجره ی تنم را آب و جارو می کنم دلم حالم روزگارم تازه می شود چون شعر پُر آوازه .
-
دوربین هستی
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 21:09
تبسمی کن آیینه را با لب ِ خندت متفاوت نما هر که ترا می بیند آیینه ای است تمام نما از وجودت خواهشم این است سیب را بر لبت آشنا کن سیب سیب
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 00:03
لیوانم از بستنی لبریز و دستانم . پیراهنم پر ز عطر ِ استشمام و چشمانم . دیوارهای اطرافم سر بلند و ایمانم . ای دریغ شیرینی ، گلاب و آزادی همه وُ همه میسر دنیای ِ توست کااااااش هستی ام را با ذره ای از خاکت یا هر چه ، خود بخواهی ؛ . . . آری ، همین مرا بس. هر چه ، تو بخواهی.
-
دستم بگیر
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 15:56
ای کاش دوباره ات بودم مکرر از تکرار ، تکرار ؛ تکرار لحظه ای ، حتا آنی ماننده ی قطرات باران
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مردادماه سال 1390 18:12
قَدرت ندانستم بودی وُ ندیدمت لحظه ای دیگر با فهمی ، بهتر باورت دارم مقدرت هم کریمانه است
-
ناز و نیاز
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1390 02:22
و فراهم کردی آب نان اکسیژن خواب هوش دو فرشته خنده . . . خواهشی دارم من خاطری تا جمع گردد شکر این احسان ِ شما بنماید کامل این ها را می دانی حب محبوب شما حب شما محبوب شما و محبت را .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 16:09
روزی ده بار تو را می گشایم تا ببینم خط غباری از تو گردی دردی درمانی بارها خط خط ِ نوشته هایم را می خوانم مگر خاطرت در سبد ذهن ِ دلم شبنم صبح ِ بهاری گیرد اما نمی دانم چرا چشمانم خیس می شود ؟؟؟ آری ، یادم آمد دلم دیدنت را تاب نیاورده آمده بر پنجره ی تنم نشسته و شبنم دیدنت را تازه کرده .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 مردادماه سال 1390 10:47
دیشب بود آری حسی را که فراموش نمودی یا که انگار چنینم ، می گفت . کهنگی زیبا نیست ؛ اما بحث تو نزدیک تمام ِ عمرم زیبا دلنشین آهنگ کهن دارد و من دیگر تهی از همه میم و نون ها یی هستم که نا زیبا بود روزی اینچنینم داد پاسخ من ترا دلتنگم حس ِ زیبا یی است شاید. حس کردم باز هم در فکرم ، در فکرت باشد از ما یادی این چنین باورم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 01:35
کلمه ، هر چه کمتر کلمه تر سکوت ، هر چه بیشتر پر صَدا تر و تو خود ِ سکوت ِ کلمه ای
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 01:31
درختی را به نظاره نشسته ای که سبز است قامتش استوار سایه اش خنک و سر بلند در آرزوی آسمان است تو گویی مفهوم ِ زمستان را ندارد نماد استقامت و یگانگی است شاید سرو شاید . . . ای کاش در آرزوی ِ آسمانت سرو ِ دلم سرو ترین سرو باد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 03:26
خسته ای می خواهی برای لحظه ای هم که شده از خودت مرخصی بگیری اما ذوقی در دلت چشمان چون آتش به خون غلتیده را باز تر از همیشه نگاه می دارد تا برای لحظه ای هم که شده لذت اتمام کارت را به تماشا بنشینی حس کن تفاوت لحظه تا لحظه را با لبخندی که عمر ِ تازه ات خواهد شد . امیدت پایدار لحظاتت امیدوار . . .
-
موج دریا
شنبه 15 مردادماه سال 1390 00:51
مدتی است دلم برای لب ِ تو تنگ شده مثل ماه مثل من مثل مثل . . . مدتی است میگم شهر ِ ما چرا تو رو نداره؟ وقتی که داره از صفتت صد ها ستاره مدتی است شدم بی تو ویرونه میدونی چیه ؟ مدتی است دلم لب ِ دریاتو آرزو داره مدتی است دیگه . . .
-
سوالی دارم ؟!؟
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1390 15:26
با شما هستم ای که بر آسمان داری عرش با شما سخنی ، سری ، سودایی آفریدی فرستادی هدایت کردی هر کسی را به کاری دلخوش کردی دل ِ من خوش دل ِ او خوش دل ِ هر بی دل ،خوش نوبت چیست ؟ بگو تا فراهم کنم دل خوشی عرش ِ شما
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 13:38
ستاره ستاره افق افق کهکشان کهکشان می یابمت و تشنه تر می گردم دریا دریا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 23:09
دال لام میم الف را گم کرده ام یادم نمی آید فراموشش کرده ام ای کاش همچو حافظ بر لوح دلم جز الف ِ قامت دوست نمی یافتی . . .
-
زیبنده است
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 01:53
باورم ترا زیباترین است باورم زیباست اعتمادت دلنشین است این معماست . . .
-
فرستاده ای مگر؟
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 15:01
دوست داشتن بدون هیچ فکر کار فرستادگان توست و ای کاش می توانستم پیام آور بی فکر تو باشم و بگویم : آفریده هایت را دوست دارم مانند هیچ وقت مثل همیشه مثل مثل تو دلم برای یک دوستت دارم بی گناه تنگ است ای معصوم تر از معصوم دوستت دارم بیش از هر زمان هر کس حتا خودم چه راحت ترا یاد کردم در دلم و دلم را بر تو آشکار نمودم بی هیچ...
-
آشنا
شنبه 11 تیرماه سال 1390 22:18
با حالی خوشحال با دلی شاد می آیی خانه منتظر تو اهل خانه مشتاق اند برق شادی در چشم همه دیدنی است دلت را آب و جارو کرده ای حس خوبی است مبارکت باد پاینده باد حالت دلت یادت
-
شادی
جمعه 10 تیرماه سال 1390 00:53
دوباره می جویمش می بینمش شنیدنش را آرزو دارم به خاطرش سالهاست که چشم به راه ام آبی آسمانت را ای دل بیدلم ای بیدل بیدلم منتظرت خواهم بود . . .
-
از قبل، بجا مانده
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 10:26
لحظه ها چون ابر ، بر باد ِ زمان همچو رخش ِ رستم در بیابان می گذرد نه عنانی ، نه سواری ، نه ؛ به کلی ، حالی باز هم می گذرد آب در جوی چنان تند و پر از شور جریان دارد تو گویی خون در رگ ِ گردن آن اردک ِ پیر یا که همچون پر ِ آن باز ِ سفید چه عجیب و چه عجیب می رود تک تک ِ اعضای ِ وجودش ز ِ بَرَم لحظه را می گویم لحظه ، آن ؛...
-
بی نان تر از همیشه
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 13:23
تشنه تر از هر سال بی تفاوت به هستی و بودن تابستان گرمی است عطش می کند تنش یادش تمام وجودش خدا کند چشمه ای آبی یا حتا چاهی بر سر راهش باشد تا یاد کند باران را خنکای ِ بهاران را
-
سخن دل با تو گفتنم هوس است
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 01:44
شنیدم گفته ای یاری نخواهم به آسانی مراد دل ندانم بسی حیران شدم در این دو ساله ندانم من که حیرت را چه نامم سخن ها روان کردی که باشد مرا بهتر چنین حالی که آنی مگر در تن بماند این سر و وضع که تا یابم کسی را بهتر از قبل نمی گویم گهرها بیخته ای تو صدف وار و گهر باران شدی تو چو باشم در خیالت چون هوایی سحرخیزان شباهنگام باری...
-
از نو
شنبه 28 خردادماه سال 1390 00:52
تفاوتش تفاوت چاه و چشمه ست چشمه می جوشد و چاه حفظ می کند اما شباهتش جذاب است هر دو حیات را هدیه می دهند. به! چه حیاتی است وقتی چشمه ای در دل چاه خنک کند جگر تفدیده ای را
-
صبح است ساقیا
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 06:36
جان ِ جانانم بیا ، صبحی ؛ دگرگون باشیم زودتر از خود بیدار شویم قدمی آوازی بلکه سازی بزنیم سر سلامت بدهیم بهار وُ گل وُ سحر وُ در آخر خود بهاری بشویم خالی از واهمه ی زردی بی سبزی شادتر از همه ی هستی حتا برای ِ صبحی سحرخیز شویم .
-
لذیذ
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 10:14
تازگی ها از خودم حیرت می کنم چای می آورم می ریزم با هزاران اشتیاق شیرینش می کنم امّا یک ساعتی می گذرد می بینم لیوان ِ چای دست نخورده است ! فکری می کنم قلمِ در دستم دوباره صدایم می کند می نویسم دوست دارمش از کجا شروع شد ، نمی دانم چند سالی است با لذّت در دست می گیرمش نگاهش می کنم حتا بعضی وقت ها یادم می رود آن را مزه...
-
مهر
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1390 13:04
جاروی کوچکی دارم که چندگاهی تکّه های ریز ِ علم را که از دستِ فکر معلّمانم می ریزد جمع می کنم وُ در دفتر ِ خاطرم مثلِ دسته گلی خوشبو نگاهش می دارم آبش می زنم تا تر و تازه بماند گل عزیزست غنیمت شمریدش صحبت . . .
-
شادی زهره جبینان
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 20:55
این تلخی باید چشیده شود تا که شیرینی از آن حاصل شود شکّرین خاطر پس از دشواری است خوابِ شیرین از پس ِ روز بلند وُ کاری است